زمان جاری : چهارشنبه 20 تیر 1403 - 12:36 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

درد ودل عاشقانه
پاسخ جدید
تعداد بازدید 199
نویسنده پیام
king_armin
آنلاین

ارسال‌ها : 742
عضویت: 2 /4 /1391
محل زندگی: همین دور و ور
شناسه یاهو: AtishLovehelp
تشکرها : 347
تشکر شده : 687
(((ديدگاه مقام معظم رهبري در مورد جوانان.....)))

جواني، يك پديده ي درخشان و يك فصل بي بديل و بي نظير از زندگي هرانساني است.در هر كشوري كه به مساله ي جوان و جوانان، آن چنان كه حق اين مطلب است، درست رسيدگي بشود، آن كشور در راه پيشرفت، موفقيتهاي بزرگي به دست خواهد آورد.اگر كشوري مثل كشور ما باشد كه جمعيت جوان، يك جمعيت غالب وبزرگ و يك نسبت عظيم از جمعيت كل كشور را تشكيل مي دهد اين قضيه اهميت بيشتري پيدا مي كند.من امروز مايلم قسمت اول صحبتم بيشتر مورد توجه بزرگترها قراربگيرد; هم مسوولان، هم پدر و مادرها، هم معلمان، و متصديان مسائل مربوط به جوانان.در قسمت دوم،خطاب اصلي من به شما جوانان است كه مطالبي را باشما در ميان خواهم گذاشت.سمت اول كه درباره ي مسووليتهايي است كه نسبت به جوان وجود دارد...

بايد بگويم كه جواني اين دوره ي مشعشع و درخشان، دوره يي است كه اگر چه چندان طولاني نيست، اما آثارش يك آثار ماندگار و طولاني در همه ي زندگي انسان است. جواني از بلوغ آغاز مي شود.از منظر جوانان به مساله نگاه كنم، تابزرگترها، پدر و مادرها و مسوولان، فضاي جواني را كه خودشان هم يك روز در آن فضا بودند، به ياد بياورند.جوان در دوره ي جواني بخصوص در آغاز جواني تمايلات و انگيزه هايي دارد:اولا چون در حال تكوين هويت جديد خود است، مايل است شخصيت جديد او به رسميت شناخته بشود; كه غالبا اين اتفاق نمي افتد وپدر و مادرها جوان را در هويت و شخصيت جديد او گويا به رسميت نمي شناسند.ثانيا جوان احساسات و انگيزه هايي دارد; رشد جسماني و روحي دارد;به دنياي تازه يي قدم گذاشته است كه غالبا دوروبريها، خانواده،كسان، افراد در جامعه، ازاين دنياي جديد بي خبر و بي اطلاع مي مانند، يا به آن بي اعتنايي مي كنند; لذا جوان احساس تنهايي وغربت مي كند.من مايلم اين چيزها را بزرگترها بشنوند و مورد توجه قرار بدهندو دوره ي جواني خودشان را به ياد بياورند.ثالثا جوان در دوره ي جواني چه اوايل بلوغ و چه بعدها با مجهولات زيادي روبه رومي شود; مسائل جديدي براي او مطرح مي شود كه سوال انگيز است; در ذهن او شبهه ها و استفهامهايي به وجود مي آيد كه مايل است به اين شبهه ها و سوالها و استفهامها پاسخ داده بشود;كه در بسياري از موارد، پاسخ بهنگام و دلنشين داده نمي شود; لذاجوان احساس خلا و ابهام مي كند.رابعا جوان احساس مي كند در وجود او انرژيهاي متراكمي وجود دارد;تواناييهايي را در خود احساس مي كند; هم از لحاظ جسماني، هم ازلحاظ فكري و ذهني.حقيقتا هم تواناييهايي كه در جوان هست، مي تواند معجزه كند;مي تواند كوهها را جابه جا كند; اما جوان احساس مي كند كه از اين نيروها و از اين انرژي متراكم و از اين تواناييهاي او بهره برداري نمي شود; لذا احساس بيهودگي و اهمال مي كند.خامسا جوان براي اولين بار با دنياي بزرگي در دوره ي جواني مواجه مي شود كه اين دنيا را تجربه نكرده و از اين دنيا چيزهاي زيادي نمي داند; بسياري از حوادث زندگي براي او پيش مي آيد كه تكليف خودش را در مقابل آنها نمي داند; احساس مي كند كه احتياج به راهنمايي و كمك فكري دارد; و از آن جا كه پدر و مادرهاغالبا اشتغال دارند، به جوان نمي رسند و اين كمك فكري به او داده نمي شود.مراكزي كه در اين زمينه مسوولند، غالبا در جاي لازم و در نقطه ي نياز حضور ندارند; لذا اين كمك به او داده نمي شود و جوان احساس بي پناهي مي كند.اين احساسات در جوان ما به طور غالب وجود دارد; از يك طرف احساس تنهايي، از يك طرف احساس بي پناهي، از يك طرف احساس تواناييهاي فراوان و احساس اين كه از اين تواناييها استفاده نمي شود.

وجود اين احساسات، مسووليتهايي را براي همه به وجود مي آورد وهمه مسووليت دارند; مخصوصا دولت، روحانيت، صداوسيما، بسيج،سازمان ورزش كشور، نهادها و مراكز فرهنگي; اينها مسووليتهاي بزرگي در قبال نسل جوان دارند; بخصوص در كشوري مثل كشور ما كه نسل جوان از لحاظ كميت، متراكم و گسترده; از لحاظ روحيه، داراي روحيه ي ايمان; از لحاظ آمادگي، آماده ي كارهاي بزرگ; و از لحاظ استعداد، يك مجموعه ي بسيار با استعداد.اين كه من بارها گفته ام كه متوسط استعداد جوانان ايراني ازمتوسط استعدادهاي جوانان دنيا بالاتر است، اين محصول يك كاوش علمي و يك بررسي علمي است; يك چيز مسلم است.اين استعداد، اين كميت فراوان، اين تواناييها، مي تواندكشوري مثل ايران را در راههاي تكامل و تعالي و ترقي كمك بزرگي كند.بعضيها نسبت به نسل جوان ايراني، از لحاظ اعتقادات و از لحاظ ايمان، به طور افراطي دچار قضاوتهاي غلط و انحرافي هستند.من اعتقادم اين است، كاوشها هم همين را نشان مي دهد كه جوان ايراني، جواني است مومن، پاكدامن،پاك گوهر، داراي زمينه هاي ديني بسيار زياد، مايل به جنبه هاي معنوي.البته توقعي كه ما از يك جوان داريم، با توقعي كه از يك آدم مسن جا افتاده ي، قوا ازدست داده داريم، بكلي متفاوت است.جوان ايراني چه دخترانش، چه پسرانش هم از لحاظ امكانات روحي ومعنوي و ذهني، هم از لحاظ امكانات ايماني، در حد بسيار خوبي هستند; اين مسووليت بزرگي را بر دوش مسوولان مي گذارد.البته من بايد اعتراف بكنم كه خوشبختانه امروز به مسائل جوانان توجه و اهتمام مي شود; هم مراكزي كه مخصوص رسيدگي به امور جوانان است مثل همين مركز ملي و سازمان جوانان هم مراكزي كه از اول انقلاب توانسته است جوانان را در ميدانهاي بزرگ سازماندهي كندمثل بسيج و هم مراكز دولتي آموزش و پرورش، به اهميت مساله ي جوانان توجه كرده اند; ولي من بيش از اين توقع دارم.من انتظار دارم كه مساله ي جوانان و پرداختن به جوانان وبرنامه ريزي براي هدايت درست و باز كردن راه تعالي و تكامل درمقابل جوانان، به يك مساله ي ملي و حقيقي تبديل بشود و همه بايداحساس مسووليت كنند.

برگرديم به نظر اسلام.

اسلام درباره ي جوانان، نظرش دقيقا منطبق بر همان چيزي است كه امروز پيشنهاد و نياز ما از نسل جوان و براي نسل جوان است.پيامبراكرم درباره ي جوانان توصيه كرده است; با جوانان انس گرفته است; ازنيروي جوانان براي كارهاي بزرگ استفاده كرده است.امسال، سال اميرالمومنين علي بن ابي طالب (عليه السلام) معين شده است.شما اميرالمومنين را فقط به عنوان يك چهره ي دوران چهل ساله وپنجاه ساله و شصت ساله نبينيد; درخشش اميرالمومنين در دوران جواني، همان الگوي ماندگاري است كه همه ي جوانان مي توانند آن راسرمشق خودشان قرار بدهند.در دوره ي جواني در مكه، يك عنصر فداكار، يك عنصر با هوش، يك جوان فعال، يك جوان پيشرو و پيشگام بود; در همه ي ميدانهامانعهاي بزرگ را از سر راه پيامبر برطرف مي كرد; در ميدانهاي خطرسينه سپر مي كرد و سخت ترين كارها را برعهده مي گرفت; با فداكاري خود، امكان هجرت پيامبر را به مدينه فراهم كرد و بعد در دوران مدينه، فرمانده سپاه، فرمانده دسته هاي فعال، عالم، هوشمند،جوانمرد و بخشنده بود; در ميدان جنگ، سرباز شجاع و فرمانده پيشرو بود; در عرصه ي حكومت، يك فرد كارآمد بود; در زمينه ي مسائل اجتماعي هم يك جوان پيشرفته ي به تمام معنا بود.پيامبر اكرم نه فقط از كسي مثل علي، بلكه دردوران ده سال و چندماه حكومت خود، از عنصر جوان و نيروي جوان حداكثر استفاده راكرده است.پيامبر اكرم در يكي از حساسترين لحظات عمر خود، مسووليت بزرگي را به يك جوان هجده ساله داد.در جنگها خود پيامبر اكرم فرماندهي را عهده دار مي شد; اما آن وقتي كه پيامبر در آخرين هفته هاي زندگي خود احساس كرد كه از اين عالم خواهد رفت و لشكركشي به سرزمين امپراتوري روم به وسيله ي خوداو امكان ندارد چون كار بسيار بزرگ و دشواري بود; لازم بودنيرويي براي اين كار برگزيده بشود كه هيچ مانعي نتواند جلوي آن را بگيرد لذا اين مسووليت را به يك جوان هجده ساله داد.پيامبر مي توانست يك نفر از اصحاب پنجاه ساله، شصت ساله و داراي سابقه ي جنگ و جبهه را بگذارد; اما يك جوان هجده ساله را گذاشت واو «اسامه بن زيد» بود.پيامبر از ايمان و از سابقه ي فرزند شهيد بودن او هم استفاده كرد.آن نقطه يي كه اسامه را فرستاد، همان نقطه يي بود كه پدراسامه بن زيد يعني زيد بن حارثه در دو سال قبل از آن در آن نقطه به شهادت رسيده بود.پيامبر فرماندهي اين سپاه بزرگ و گران را به اين جوان هجده ساله داد كه همه ي اصحاب بزرگ و پيرمرد و سرداران سابقه دار پيامبر درآن سپاه عضو بودند.پيامبر به او گفت تا آن محلي كه پدرت در آن جا شهيد شد، مي روي يعني در «موته » كه محلي در امپراتوري روم آن روز و در كشورشام امروز بود آن جا را اردوگاه مي كني; و بعد دستورات جنگي را به او داد.از نظر پيامبر، نيروي جوان اين قدر حايز اهميت است.ما امروز در كشورمان اسامه بن زيدهاي زيادي داريم; جوانان زيادي داريم; دختران و پسران عظيم و جمعيت انبوهي از اين مجموعه ها داريم كه حاضرند در همه ي ميدانهاي فعال در ميدان درس،در ميدان سياست، درميدان فعاليتهاي اجتماعي، در ميدان مشاركتهاي گوناگون براي فقرزدايي، براي سازندگي، و در هر صحنه وعرصه يي كه براي آنها برنامه ريزي بشود و امكان داده بشود شركت كنند; اين موقعيت بسيار مهمي براي اين كشور است.اين نسل، شبيه همان نسلي است كه توانست يكي از بزرگترين تجربه هاي اين كشور يعني تجربه ي جنگ تحميلي را با قدرت و با موفقيت به پايان ببرد.بد نيست شما برادران و خواهران عزيز بدانيد; آن روزي كه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تشكيل شد، بيشتر آن كساني كه در اين سپاه عضويت داشتند، جوانان و نوجوانان بودند.همين كساني كه امروز سرداران اين سپاه محسوب مي شوند و درجات بالارا دارند، آن روز يا دانشجو بودند، يا تازه فارغ التحصيل شده بودند، يا حتي قدم به دانشگاه هم نگذاشته بودند.فرمانده سپاه كه سالهاي متمادي ميدانهاي جنگ را اداره كرد، آن روزي كه امام او را به فرماندهي منصوب كردند، سن او در حدودبيست و شش سال بود! انقلاب از اين تجربه يك بار ديگر استفاده كرده و توانسته نقش عظيم و سازنده ي جوانان را اثبات كند; اين،آن بخشي بود كه مايل بودم بزرگترها و مسوولان به آن توجه كنند;يعني از منظر جوان به مساله ي جواني نگاه كردن; آرزوها،توقعات و احساسات جوان را ديدن; وظايف خود را در قبال اين توقعات و خواسته هاي بحق فهميدن.همه ي دستگاههاي مسوول، چه دولتي و چه غيردولتي، چه صدا و سيما،چه وزارتخانه هاي مربوط به جوانان آموزش و پرورش و دانشگاههاچه بخشهاي مربوط به ورزش، چه بخشهاي ويژه ي جوانان، چه بسيج،چه روحانيت، چه ارگانهاي تبليغ و ترويج دين، بايد احساس بكنندكه در مقابل اين نسل، در مقابل اين جمعيت عظيم، در مقابل اين همه استعداد و اين همه انرژي متراكم مسوولند.بخش بعدي، يك جمله خطاب به شماست:عزيزان من! با امكاناتي كه اين كشور در حال حاضر از آن برخوردار است، نتيجه ي منطقي، يك آينده ي روشن، رضايتبخش و افتخارآميز است.جمعيت كشور، اكثرا جوانند.دنيا كشورهايي هستند كه به كمبودجوان دچارند; سطح سني آنها بالاست و مجبورند نيروي جوان خودشان را از كشورهاي ديگر بياورند! كشور ما از لحاظ جمعيت جوان كشور،يكي از پرفرصت ترين كشورهاست.به بركت انقلاب، روحيه ي جوانان و روحيه ي عموم مردم، روحيه ي كار وابتكار وخلاقيت است.قبل از انقلاب، به جوان و غيرجوان فرصت ابتكار و خلاقيت داده نمي شد نه در زمينه ي علمي، نه در زمينه ي صنعتي، و نه درزمينه ي ابتكارات گوناگون و ابتكارات با بي اعتنايي مواجه مي شد;اما انقلاب نيروي استقلال و نيروي اتكا به نفس و اعتماد به خود رادر جامعه ي ما زنده كرد; لذا اين روحيه هم يكي از فرصتهاي بزرگ است; جمعيتي با اين همه جوان و باچنين روحيه يي.از طرفي، همين جمعيت جوان و آحاد ملت احساس مي كنند كه در سرنوشت كشور دخيلند; دولتهايي را انتخاب مي كنند; مسوولاني راگزينش مي كنند; در واقع حركت و اداره ي كشور به وسيله ي كساني است كه مردم درانتخاب آنها نقش دارند.

امروز در بعضي از كشورهاي نزديك ما در همين منطقه، مردم كمترين نقشي در انتخاب مسوولانشان ندارند; مسوولاني بر آنها حكومت مي كنند كه مردم در آمد و رفتنشان، مدت حكومتشان، ثروتشان،عياشيهاشان، استفاده هاشان، نه كمترين نقشي و نه كمترين نظارتي دارند.در بعضي از كشورها هم صورت ظاهر، دمكراسي است; اما در باطن،حضور مردم نيست; تسلط مراكز قدرت بيگانه يا خودي در آنها به نحوي است كه مردم در واقع در اداره ي كشور هيچ نقشي ندارند.امروز واقعيت در كشور ما، يك واقعيت استثنايي است; لااقل دراين منطقه استثنايي است.مردم، دولتها و نمايندگان مجلس را با اراده و ميل و تشخيص خودانتخاب مي كنند و آنها را در معرض آزمايش مي گذارند; اگر ازآنهاراضي بودند، باز بار ديگر آنها را برسر كار مي آورند; اگرنخواستند، بار ديگر به سراغ ديگري مي روند; اين هم يك فرصت بسياربزرگ است.نكته ي چهارم در فرصتهاي ما، راهنماييهاي اسلام و اصول وارزشهاي اسلامي است كه امروز در كشور ما رسميت دارد.در بسياري از مناطق دنيا ممكن است دمكراسي هم باشد، فعاليت اقتصادي هم باشد; اما چيزي به نام عدالت اجتماعي و رفع تبعيض مطرح نيست.امروز در كشورهاي سرمايه داري و در ميان طبقات گوناگون، آنچه كه رسميت و اعتبار دارد، مبارزه و جنگ اشخاص براي حفظ منافع خودشان است; چيزي به نام عدالت اجتماعي، به عنوان يك وظيفه، به عنوان يك ارزش، به عنوان يك تكليف بر دوش برنامه ريزان كشور، وجودندارد.اسلام كه قانون اساسي ما را تشكيل مي دهد و قوانين ما را هدايت مي كند، عدالت اجتماعي جزو بزرگترين توصيه هاي آن است.اگر مسوولاني در كشور براي عدالت اجتماعي، براي نفي فقر درجامعه، براي كم كردن شكاف ميان طبقات فقير و غني كار نكنند، ازچشم مردم خواهند افتاد; مردم آنها را به عنوان مسوولاني كه موردعلاقه و قبول آنها باشند، طبعا نمي پذيرند.مردمي بودن حكومت هم يكي ديگر از ارزشهايي است كه حاكميت اسلام ومعارف اسلامي به اين مملكت هديه كرده است.مردمي بودن، چيزي بالاتر از انتخاب شدن به وسيله ي مردم است.بعضيها ممكن است در يك نظام دمكراتيك، به شكل دمكراتيك هم انتخاب بشوند; اما با مردم رابطه يي نداشته باشند; اينها مردمي نيستند.در كشور اسلامي ما، مردمي بودن يك ارزش است: رئيس جمهور مردمي است; مسوولان مردميند و مي خواهند مردمي باشند; هركسي كه بيشتر به مردم نزديك باشد، بيشتر احساسات مردم را درك كند، بيشتر با مردم احساس همدردي و ابراز همدردي كند، مردم به او علاقه ي بيشتري نشان مي دهند; اين هم يكي از امتيازات بزرگ وضع كنوني ماست.علاوه ي بر اينها، امتيازات مادي است.منابع انرژي در كشور ما، استعداد ايراني كه گفتم از متوسط استعدادهاي جهاني بالاتر است اقليم متنوع كشور، آب و هواهاي گوناگون، و ساير امكاناتي كه در اين كشور هست، اگر منطقا واستدلالا براي اين نيروي عظيم جوان و اين انرژي متراكم به نحوصحيحي برنامه ريزي بشود و اين انرژي آزاد گردد; از نسل جوان كشور براي سازندگي كشور استفاده شود; براي تحصيلات و ارتقامعلومات نسل جوان كارو تلاش بشود; بدون ترديد آينده ي كشور، يك آينده ي روشن است و اين شعار نيست; اين يك امر منطقي و استدلالي است; يك محاسبه است.كشوري با چنين جواناني، با چنين استعدادي، با چنين انرژي يي، باچنين امكانات طبيعي و اقليمي يي، با آن زمينه هاي معرفتي و مكتبي،اگر مسوولانش درست كار كنند كه مسوولان كشورمان تصميم هم دارند كه كار بكنند بلاشك آينده يي كه در انتظار آنهاست، يك آينده ي بسياردرخشان است; آينده يي كه مي تواند براي دنياي اسلام در درجه ي اول،و براي ديگران در درجه ي بعد، به عنوان يك الگو مطرح بشود; اماتهديدهايي هم هست; اين تهديدها را بايد شناخت.اين كه من اصرار دارم در همه ي گفته ها و اظهارات چه در خطاب به نسل جوان، چه در خطاب به عموم ملت تهديدهاي متوجه به كشور و ملت و بخصوص نسل جوان را تذكر بدهم، به اين خاطر است كه اهميت اين تهديدها خيلي زياد است.

عزيزان من! گاهي يك غفلت، يك بي توجهي، يك سستي، يك سهل انگاري،ممكن است يك محصول عظيم را از دست ملتي بگيرد; نبايد اجازه داد.

ملت ما نشان داده، آن جايي كه جاي كار و حركت و تلاش است،اگر فرماندهان و مسوولان خوبي بالاي سر او باشند، خواهد توانست كارهاي بزرگ را به انجام برساند; بعد از اين هم خواهد توانست;مشروط بر اين كه تهديدها را بدانيم.اين جا ديگر خطاب من فقط به نسل غير جوان نيست; بخصوص به خودجوانان هم توجه مي دهم و مايلم به طور دقيق تهديدهايي كه وجوددارد، بشناسند و شما هم به سهم خودتان در مقابله ي با اين تهديدها كوشا باشيد.تهديدهاي آينده ي درخشان ما دو نوعند: تهديدهاي خارجي، وتهديدهاي داخلي.من اول اين يك كلمه را بگويم كه اگر از داخل، اين ملت دشمن داخلي نداشته باشد; نفوذي نداشته باشد; دو چهرگان در مسائل كشورتخريب نكنند; دشمن خارجي نمي تواند كار زيادي انجام بدهد.البته توجه كنيد كه بعضي از تهديدها از درون خود ما و در ميان نفس خود ماست.من مي گويم هرچيزي كه به سلامت و ايمان و عزم و نشاط لطمه بزند وكار و كوشش و تحصيل جوانان را معوق بگذارد، تهديد است: ولنگاري تهديد است; بي بندوباري تهديد است;مواد مخدر تهديد است;بي اهميتي به علم و درس و كار تهديد است; سرگرم شدن به مناقشات اجتماعي بيهوده، تهديد است; درگيريهاي داخلي تهديداست; بي اعتمادي به نظام و مسوولان تهديد است; البته غفلت مسوولان هم تهديد است.



امضا کاربر
من و یه وحشت ممتد من و این حال افسرده
تموم دلخوشی هامون کنار آینه مرده
کنار تو یکی جز من کنارم جای تو خالی
منو میدی به تردید و خودت میری به خوشحالی
من عاشقم ولی عشقم یه جای دیگه سرگرمه
حواسش پرته با من نیست یه جورایی دلش گرمه
هنوزم حس آرومم دنبال نگاهاش
:26:

یکشنبه 19 خرداد 1392 - 16:05
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از king_armin به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: maryam & italia &

پاسخ ها


برای نمایش پاسخ جدید نیازی به رفرش صفحه نیست روی تازه سازی پاسخ ها کلیک کنید !
برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.
پرش به انجمن :

درد ودل عاشقانه
تمام حقوق مطالب این انجمن برای این سایت محفوظ است! قالب طراحی شده توسط: تلنگـــــر و ترجمه و انتشار از: قالب گراف